۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه



سرگذشت
ای برادرباتوام این قصه را خوب گوش کن چـــــــای تلـخ دم کشیده با نباتش نوش کـــن
در بیابـــان روزگــارداشتم دشوارروسخت بــی کس وبی خــــــــانــومان برگشته بخــــت
باد باران ابر طــــــوفان بود بــامن در نبرد پر شکسته بال کنده سر به زانــو رنـگ زرد
کشورم درخاک خون غلــطید ومن آواره ام مردمی مـا حرف حق نشنید مــــن بیچاره ام
حرف تلخ دیـــــــگران راگوش کردم بارها باغ وبوستان دیــگر در پیش چشمم خــــارها
طعنه زد برما بروگم شو که تو افــغانی ای ازدیـــــارت آمدی اینجــــــا که تو زنـدانی ای
ذره ذره تکه تـــــــکه پاره پاره پیــــکرت چشم گــــریان آه طوفان ازفـــــــراق مــــادرت
کشورت درخاک وخون چنگ برادررا ببین کشتی هـا پرازجسد در خون شناوررابـــــــبین
گفت و انجا مکتب ومسجد همه ویران شدند گــفت انـــجا ادم عـــاقل همــــه دیوان شدند
گفت بامـــن دانه ای شطرنج باشید هرکجا یا بدست رهـــــــبران یا که به جیـــــب اغنیا
گفت با من تو برو در کشورت وحدت کنید گفت با مـــــن ازتمام رهبران نــــــــفرت کنـید
گفت: است ان رهـبران سوداگران روزگار یا که تخت خویش را یا که سرای زرنـــــگار
خون ملت ریزدو با چشم آن بازی کـــــــند یا به سوی کودکان حـــــکم تیر اندازی کــــند
ای برادر باتو ام هوشیار شو هوشیارباش خــواب خوش برتوحــرام باشوخوب بیدارباش
ما همه فرزندیک خاک وطن یک بنده ایم روزمحـشر سرشکسته پیش او شرمـنده ایم
ظاهرادیگرتوهم بس کـــن قلم گریان شده
خون چکـید ازقلب او ازبهرتونالان شده
آزاده گان
میهن عزیزما سنـگر دلــــــــــیران است جاودانه نام تو خــاک پاک افغان است
ازهجوم بیـگانه پاره پاره اعضـــــــــایت شا هد و گواهی مـــا مرقد شهیدان است
پیکرجوانانت درمیان خــــــــون غرق اند درد جان فزای ما آه واشـک طفلان است
بنگریدبه سوی من هردوچشم من پرخون ازفراق یـــــــــاران و ازغم عزیزان است
خنجرازکمـــربرگیــــرروبسوی دشمن کـن تابکی اسیراواین که حــــــکم قرآن است
تاکه خــــونبود دررک پاسبانی کن ازخـاک دستورخــــداوندو این راه مسلمان است
توسنی ومــــن شیعه هردویــک مسلمانیم توبرادربامن این کــــــه فکر انسان است
ازدیارخــــــــــودتاکی مـــــــا اسیرو آواره سربزانو شرمنده حـــــــالت پریشان است
من شکایت دارم ازدیـــــــــــــــــارهمسایه شهرتش اگـــــرگویم اوبه نام ایران است
او به فکرسود خود خاک مــــــاکند ویران بی خـبر زحــــــــال ما رهبرجماران است
این دیار همسایه نام اوپلــــــــــــــید استان شیطنت کندهرجا مثل جوجه شیطان است
انگیلیس شکست خـوده درد هـابــــــدلدارد قــلب ها پرازخون ودیده های گریان است
شوروی زجــــا جسته و تابگیره ایـــنـجار سرشکسته برگشته مرغ ماغزل خوان است
این طرف دیگربنگر آمـده است وبـــاکرنای تـــوببین فرورفته هردوچشم گــــریان است
ظاهرامشو مـــــــــــغرورافتــخار مـــردانت
زیرپای نامردان هم به چـنگ دزدان است
قضاوت
روزمحشرراببین احــــــــــــکام داورراببین دیـــوان ودفتر راببین قاضی غضنفرراببین
این زنده گانی راببین رشوت ستانی را ببین درد نــــهانی راببین ظــــــــلم ستم گرراببین
ای مردم افغان ما ای شخص با ایمـــان ما خــوابیده پاسبان ما ویرانه سنــگر را ببین
ویران شده باغ وچمن کردیم جوانان راکفن بنـــگرکه غرقیم درلجن عمر شناورراببین
خورشید ماهم گم شده انسانیت معدوم شده چــون هیمه وهیزوم شده فرمان دالرراببین
داری موسوی سربسردرفکرتحصیل وهـــنرتاکی شوی توبارور درکشتی لنگر را بین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر